دو غریب

  سی و دومین  سالگردعروج مردی آسمانی

مزاردکتر

ای که هوای من شده ای

دم زدن در تو حیات من است

ای که در گذر گاه عمر  تو را یافته ام

تو مرا می سرایی و من تو را می سرایم

تو مرا می تراشی و من تو را می تراشم

تو مرا می نگاری و من تو را می نگارم

من تو را بر صورت خویش می سازم

و از روح خویش در تو می دمم که همانند منی

که خلیفه ی منی  که امانتدار منی

اما افسوس که تو در زمین نیستی

زمین از آن ما نیست

زمین از آن دیگران است

بر روی این خاک هر دو غریبیم

هر دو بی کس ایم

هر دو اسیریم

------------------------------------------------------------------------

 سالگرد دکتر شریعتی .........یادش گرامی .........روحش شاد

بر سر مزارش غریبانه نشستم و با او که فهمید از کجا آمده و بودن را در نوشته هایش فریاد زد تجدید دیدار کردم

کاش بیشتر بشنایسم از روی نوشته هایش افکارش را که آزادی بخش روح آدمیست

جلسه یادبود دکتر شریعتی که قرار بود امروز در حسینیه ارشاد برقرار گردد به خاطر مسائل امنیتی
به روزی دیگر موکول شد!

این جا  رو هم  ببینید ....

ندای عزیزسفرت به خیر سلام مارا به آزادی برسان و رهایی را در آغوش گیر .خوش به حالت .. به یاد ندا بخوانید .

 

 

 

در این دریای طوفانی من غرق نیازم

 

آب را آتش زدند

بال پرواز کبوتر را شکستند

 جانا دلم غرق به خون است

از سر نا مهربانی مهر را بر دار بردند

آسمان آبی دریاییم را سرخ کردند

 یارا دلم آغشته از گرمای خون است

من چه دیدم در به در تر از سراب پاک هستی

آتش دیرینه ی جانم شده خاکستری سرد

جانا دلم غرق به خون است

آه را من بی مهابا بردر بازار دیدم

یار ما را بر در محراب غم  آویختند

 یارا دلم آغشته از گرمای خون است

در تمام کوچه ها باسنگ سنگر ها گرفتند

حرمت خون برادر را ندیدند

 خنده ی سرشار را با بیرق حادثه راندند

سرزمینم را شکستند  خاک پاکش را ندیدند

 یارا دلم غرق به خون است

آه از درد دلم تا ناکجا آباد رفتم

هیچ جز رنگ و ریا چیزی ندیدم

 تا کجا رفتن تا کجا تاختن تا کجا آباد را ویرانه کردند

یارا دلم آغشته از گرمای خون است

وای از رنگ دلم سبز زمینم من چه گویم

تا کجا با خون سرشتند سبزی پاک وطن را

یارا دلم غرق به خون است ..

آه یارب یار بی حد زمانم من برای سرزمینم مرد خواهم مرد

مردی از جنس تبلور مردی از جنس غرور

مردی از جنس صداقت مردی از جنس سرور

مردی با مردم قدیمی مردی با مهر آشنا

آه من بر خاک پاکم  شور خواهم شور پر رنگ صدا

شور پر یاد و نوا

آری امشب این  دلم آغشته از گرمای خون است ........

از سر عجله .........

سلام دوستای خوبم من یه هفته ایی ایران نبودم ولی همچنان حال و هوای انتخابات رو دنبال می کردم .اونجا هم تمامه ایرانی ها در انتخابات حضور پر شور داشتند و خیلی هم امید داشتند .. می خواستم  براتون از انتخابات خارج از کشور عکس بگیرم ولی متاسفانه اجازه ندادند

امروز با این اعلام نتایج بهت زده شدم .واقعا نمیدونم چه باید گفت ...............

به هر حال دلم برای همتون تنگ شده بود حالا دیگه نت هم شده یکی از وابستگی هام .......................

به هر حال به زودی آپ می کنم برای اونایی که گفته بودیم چرا آپ نمی کنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!و برای همتون

دوستون دارم خیییلی زیاد ...فقط یه کم فرصت ...............

-------------------------------------------------------------------------

از تمامه دوستای خوبم که تو این مدت برام کامنت گذاشتن و جویای حالم شدند ممنون شرمندم واقعا .............

امیدی کهنه

امید 

باز امیدی کهنه به درون غزلم می ریزد

که به سر مستی بیدادبهار عطر دارد عطر

من به آن می خندم

او به من میبازد همه رنگ کهنش

وتمام جانم پر حس نفس باد صبا ست

من به سرمستی یادی از او

در تمام نفسم عطر دارم عطر

و به یادی از او

قناعت دارم

و دلم بی تاب است

آه من عشق عظیمی دارم

باد را می خوانم

که بیا ذره ای از روحم را

به نشانی بر او مهمان کن

و به این حس لطیفم باز ،

بازهم می خندم

 

قاصدک را گویم .تو کجا از دل من باخبری ؟

او به من می خندد

قاصدک راز بزرگی دارد کاش می فهمیدم

کاش با من کمی از راز قشنگش می گفت

ومرا از هستی پر و ویران می کرد

آه بازم چه بگویم از خود

چه بگویم از او

چه بگویم از عشق

چه کنم راهی نیست

من فقط میدانم

در درونم امشب راز پر مهر بهار مهمان است

باز هم می خندم

آه من میدانم

که امیدی دارم

وبه آن خرسندم

یک امید کهنه در دلم می جوشد.

 -----------------------------------------------------------------------------

پ.ن :یکی از شعرهای خودمه با اجازه

 بعدا نوشت :این روزا خیلی از امید دور شدیم تو دل همه ی ما پر از درد و غمه ولی نباید امید رو فراموش کنیم .دلم براش تنگ شده برای امید دلم..... گاهی یه تلنگر کوچیک لازمه

به قطره  آبی که از یه برگ سبز داره می چکه و میشه یه چشمه بیشتر نگاه کنیم

ایندفعه نمیخواستم پی نوشت بذارم بازم دلم نیومد .اینجا چیزی نگم

همون تصمیم نگیرم بهتره به خدا

The kite Runner

بادبادک 

همین چند دقیقه پیش تموم شد .کتابی که مدتها تو فکر خوندنش بودم و شنیده بودم کلی هم جایزه گرفته امسال تو نمایشگاه کتاب شب نویس عزیزم این کتاب رو گرفت و لطف کرد بهم دادش تا بخونم .خیلی جالب و خوندنیست . تنها یک رمان نیست یک واقعیت از یک زندگی تو یک موقعیت ناگوار و سخت....افکار زیادی به ذهنم هجوم آورده و باید ذهنم رو رها کنم تا هر چه دلش می خواد . به هر کجایی که دوست داره سفر کنه تا شاید کمی آروم بشم .

باد بادک باز در باره ی دوستی و خیانت و بهای وفاداری است

درباره ی علایق پدر و پسر و تسلط پدر

درباره ی عشق و ایثار و دروغهایش

درباره ی دور ماندن از اصل است و تمنای باز گشت به آن

بادبادک(مظهر خوبی و دوستی و رهایی )است

------------------------------------------------------------------------

باد بادک باز به نویسندگی خالد حسینی و ترجمه ی مهدی غبرائی

این یه پست کوچولو بود برای معرفی یه کتاب برای دوستای خوبم

شایدم خیلی هاتون شنیده یا خونده باشین فیلمش هم تهیه شده

اونم دوست دارم ببینم