تبريك ..

گفت چرا چيزي نميگي ؟؟

گفتم چي بگم ؟؟

گفت :ديوونه تولدته ..

گفتم :خوب باشه ...

از نگام خنديد .

گفت: هيچوقت عاقل نميشي ...بزرگ نميشي ..براي همينه كه ....

 گفتم:هيــــــــــــــــــــــــــــــــــــس...

  نگاهش مثل هميشه بهترين هديه تولدم بود ....تولدم مبارك ...

 

 

زندگی را می مانم

با تمام وجودم می خوانم که امروز روز دیگر است هر صبح متولد می شوم به دنیا سلام میکنم نگاهم را به آسمان می دوزم و می دانم که لحظه ی  رهایی و آزادی را تجربه خواهم کرد ..و هر شب به امید خوابی  شیرین چشمها ر ا می بندم ..و مدام در سرم می خوانم من مادرم و باید باشم زنده و سر حال و پر انرژی برای کسی که با میل خود به دنیا دعوتش کردم ..باید بود تا لحظه ایی که نبودن در آغوشت گیرد ..باید ماند و نفس کشید و باز هم سلام کرد ...باید مقاوم ماند و بلند فریاد زد نفس کشیدن را ...  عشق را با تمام سختی ها و دلتنگی هایش صدا میکنم و میگویم: هستم ...باش ...از آشفتگی و رخوت و افسردگی بیزارم ....