آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی باشیم

عشق مجال این بازی خوب را فراهم می آورد

آمده ایم تا ببخشیم و خود را پیدا کنیم

آمده ایم تا عشق را  ایمان را  امید را  دوستی را  و نان را با دیگران قسمت کنیم

آمده ایم تا خلایی را پر کنیم

که فقط و فقط با وجود ما پر می شود و بس.

آمده ایم تا با هستی آگاه خویش

هستی هست ها را به ثبوت برسانیم .

اگر عشق نباشد ما نیز نیستیم و اگر ما نباشیم چگونه می توان گفت که اساسا چیزی وجود دارد ؟

آمده ایم تا با آمدنمان برخوبی ها و زیبایی های عالم

چیزی اضافه کنیم .

اشتیاقی که هستی یگانه در دل ما گذاشته است تا هیچ وقت راه خانه را گم نکنیم

و در قفس نیفتیم

فراموش نکنیم مرغ از آن روز زینت بخش سفره های ما شد که پرواز را فراموش کرد

مرغ دل در قفس روزمره گی ها می میرد .

دل پرنده است

آزادی می خواهد

دل را رها کنیم

تا عشق بورزد

و را ه حق پیش گیرد .

با تمام راه دشوار عشق باز میزبانش باشیم


پ.ن:منظور از عشق در این مطلب عشق حقیقی و الهی ست که بودنش آزادی بخش دلهای در بند و اسیر دنیای خاکی ست

پ.ن:این مطلب برگرفته از افکارم با الهام از نوشته های مسیحا برزگر