خداوندا! یاریم کن تا درک کنم چگونه زندگی کردن را  بفهمم چگونه دوست داشتن را   و 

 احساس کنم چگونه بودن را که بود و نبود من تو هستی

یگانه ی محبوبم ! به من شهامت زندگی کردن  شجاعت مقابله کردن  و جسارت حضور داشتن را بیاموز

 که همیشه با بودنت و با خواستنت  آرام می گیرم            

 امروز تمامه روز به خاطر مریضی خونه بودم حالم اصلا خوش نبود و هر ثانیه برام به اندازه ی یک قرن گذشت  چون اصلا عادت ندارم زیاد خونه بمونم

داشتم کتاب می خوندم که منو فکر برد به جایی دیگه و انگار صدایش را واضح تر شنیدم  به یاد بیمارانی افتادم که مجبورن روی تخت چه در بیمارستان چه در خونه بمونن چقدر سخته وخدا رو شکر کردم به خاطره سلامتیم و برای مریض های بد حال هم دعا کردم خیییییییییییییلی

امروز به خاطر تنهایی خیلی چیزها نسیبم شد و بعد فکر کردم خوبه که ما آدما گاهی میون بدو بدوی زندگی مجبور شیم واستیم کمی به اطراف نگاه کنیم ببینیم چیزهایی که تا به حال کمتر دیدیم یا اصلا ندیدیم فقط یک بار فرصت عبور از یک ثانیه رو داریم اگه بگذره دیگه برنمی گرده یه کمی با تامل تر قدم برداریم وقتی پامون رو می خواهیم زمین بذاریم زیر پامون رو نگاه کنیم مبادا مورچه ای برای زنده موندن و زندگی کردن تلاش می کنه مبادا حرکتش رو نبینیم مبادا پرنده ای توی سرمای زمستون غذایی برای خوردن نداشته باشه

و هزارها مبادای دییییییییییییگه

وای که چقدر پر از نوشتنم ولی نمی خوام فکر کنید اینارو فقط برای شما گفتم برای خودمون گفتم باهم بخندیم همیشه  

من خدایی دارم که در این نزدیکی ست

لای این شب بوها

پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب

روی قانون گیاه


پ.ن: شاد کنیم دلها رو همیشهGet Well