واحدها رو یکی یکی پشت سر می گذارم  ..

پایان هم حال و هوای خودش را دارد ...

خوشحالم ..

رنگ و آب ..

رقص واژه واژه ی کلمات ..

بگذار بگویند دیوانه شده بخندند به حال امروزم ...

هوای درونی دلم را با هیچ یادی مسموم نمی کنم ..

بگذار بروند ...همه بروند ...هیچ تنی نباشد ..یادی نباشد ..

از تنها بودنم عجیب خوشحالم ...

دنیای درونم مال خودم است ..

افکارم را در بند نمی یابم ...می خندم ...می دوم ...می رقصم ..

بگذار بگویند دیوانه است ..دیوانگی عجیب عالمی دارد ...